ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

شهید رمضان آفتابی

08 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

روستای مشکان از توابع نی ریز، در سال 1337 شاهد تولد کودکی بود که خانواده اش بعد از گفتن اذان و اقامه به گوش وی، نامش را رمضان نهادند. گذشت فصلها یکی پس از دیگری، او را چالاک و برومند کرد و برای کسب دانش راهی مدرسه اش نمود. دوره ابتدایی را در مدرسه جاماسب پشت سر گذاشت . 

نبودن مدرس سطوح بالا در روستا و مشکلات راهها برای رفت و آمد، دست به دست هم دادند و علی رغم شوق و اشتیاق فراوان، تاو را از ادامه تحصیل باز داشتند. خُلق پسندیده و حسن رفتارش، او را محبوب دوستان و بستگان نموده بود. لباس مقدس سربازی را به تن داشت و در مرکز پیاده شیراز مشغول خدمت بود. در آخرین دیدار با همسر و فرزندانش، آنها را بوسیده و گفت: من می روم و شما را به خدای بزرگ می سپارم . اصلا نگران و ناراحت نباشید، به خدا توکل کنید، چون خدا از همه مهربانتر است. اگر من به شهادت رسیدم؛ از خبر شهادت من ناراحت نشوید و بعد از من، از فرزندان و یادگاران من مراقبت نماید و انها را نوازش کنمید. 

از شیراز عازم جبهه آبادان- ماهشهر شد. 19/10/1359 دلاورانه به میدان نبرد رفت. اما دشمن بال و پرش را شکست و یار خلعت زیبای شهادت را به قامتش پسندید. جسم زخم خورده اش از تیر دشمن، نه ماه در بیابانها ماند، سپس به همت دلاور مردان دیگری، در تاریخ 19/7/1360 کشف و به روستای مشکان منتقل و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد. 

شادی روح تمام شهدا و شهید مذکر صلوات . 

منبع: مهین مهرورزان،غلامرضا شعبانپور، ص65.

 نظر دهید »

زندگینامه شهید محمدرضا خلیلی

07 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

هنگامیکه خانواده خلیل در شهرستان نی ریز به استقبال بهار رفته بودند تولد محممدرضا- دوم فروردین ماه 1342 - طراوت دو چندانی را به جمع آنها بخشید. سبزی و زیبایی بهار در نجابت چشمانش به شکوفه نشست و در جمع خانواده ای متدین و مذهبی دوران کودکی را آغاز نمود. کم کم دوران طفولیت را پشت سر گذاشته و برای کسب دانش وارد دبستان فرهمندی شد. کسب نمرات خوب و عالی، نشانگر استعداد بالای او بود. 

با تشویق خانواده، برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی ولی عصر(عج) رفت و دوره متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی (شعله) با موفقیت به پایان برد. شاگردی منضبط و مرتب بود ودر کنار تحصیل، در کلاسهای دینی و قرائت قران شرکت می کرد. از دوستداران ورزش(کوهنوردی) بوده و در اکثر برنامه های کوهنوردی در کنار دوستان اش شرکتی فعال داشت. رضا کوهنوردی را بهترین ورزش برای خودسازی می داستن و همیشه از خاطرات شیرین و آموزنده آن در برنامه های خودسازی یاد می کرد. برای آخرین بار، برنامه کوهنوردی را در 13 فروردین 1359 به اتفاق دوستانش انجام داد. با اغاز انقلاب اسلامی، پا به پای مشتاقان آزادی و عدالت، پیش رفت و در اکثر برنامه های انقلابی حضوری چشمگیر داشت. کمتر به خانه می آمد و بیشتر اوقات خود را در فعالیتهای انقلابی و مذهبی می گذراند. همیشه می گفت: انقلاب ما افتخار ماست. 

با اعمال، رفتار و گفتار خود، دیگران را به انجام فرائض دینی و اسلام محمدی(ص) فرا می خواند و در رسیدن به اهداف خود، تلاش فراوانی می نمود.در جلسات تفسیر قرآن و نماز جماعت که به امامت مرحوم حضرت آیت الله فال اسیری(ره) در مسجد جامع مهدی(عج)( و ولی عصر(عج) برگزار میشد، حضور مستمر و فعال داشت. 

رفتار و کردارش همه جا نمونه و نشان از تقوای الهی او داشت و چهره اش نمایانگر محبت و عشق به خدا بود. صدای دلنشین تلاوت قرآن او بعد از نماز صبح شنیدنی بود و آن زمان که محمد رضا دست به دعا بر می دشت و از محبوب خود می خواست که فیض شهادت را نصیبش کند، دیدنی. پاکی را سرلوحه زندگی خود قرار داده و از مفاسد و منکرات به شدت دوری می کرد . 

رضا با عشق به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، بعد از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت نیروی ذخیره سپاه در آمد. در دوره تعلیمات رزمی و آموزش نظامی را در سپاه شروع و در عضر روز چهارشنبه 20/1/1359 در حالیکه آخرین مرحله های تعلیمات رزمی را طی می کرد ، گلوله ای آتشین در سینه اش نشست و دعایش را مستجاب نمود. تلاش نیروهای امدادی و همرزمانش که او را به شیراز منتقل و در بیمارستان نمازی بستری کردند هم نتوانست مانع از مبلاقات او با حضرت حق باشد. در نهایت عصر روز پنجشنبه 21/1/1359 چشم خود را بر این دنیای خاکی بست و راهیآسمانها شد. پیکر پاک و گلگونش، روز جمعه 22/1/1359 در میان اندوه و انبوه جمعیت در قبرستان عمومی نی ریز به خاک سپرده شد. 

شدی روح تمام شهدا و شهید مذکور صلوات 

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص35-36.

 نظر دهید »

زندگینامه شهید خلیل اصغری

06 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

شهید خلیل اصغری در سال 1330 در شهرستان نی ریز در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. مشکلات زندگی، خانواده اش را برآن داشت تا برای تأمین معاش به همراه کودک خود، سختی مهاجرت را برای خود هموار نموده و راهی شهرستان سیرجان شوند. خلیل در این سفر برای یاری خانواده در به دست آوردن نیازمندی زندگی آستین مردانگی و همت را با لازده و با انتخاب شغل کارگری وارد عرصه تلاش و حرکت شد. شهید اصغری عابدی پر شور و آگاه بود و نسبت به قرآن، نماز، و مسجد علاقه خاصی داشت. با ندای فرحبخش اذان، راهی مسجد می شد تا نمازهای یومیه خود را همراه با جماعت بخواند. انسان دوستی را شعار خود کرده و بیشتر اوقات خود را صرف کمک به هم نوعان خود در روستا می کرد. با شروع انقلاب اسلامی، در کنار سایر همشهریان خود در تظاهرات و راهپیماییهای علیه رژیم شاه، شرکت می کرد و در سازماندهی حرکتهای انقلابی بسیار فعال بود. خلیل معتقد بودکه برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، باید از جان و مال مایه گذاشت.

همیشه این سخن را بر زبان داشت: خون من از خون حسین(ع) و شهدای دیگر رنگین تر نیست، ما باید تلاش و فداکاری کنیم تا انقلاب اسلامی به پیروزی برسد. شهید اصغری در 23/9/1357 هنگامیکه در تظاهرات مردمی علیه نظام ستم شاهی شرکت کرده بود - در مقابل مسجد جامع شهرستان سیرجان - با مزدوران رژیم درگیر شد. با تیراندازی یکی از جلادان، با اصلابت گلوله بر پیکرمطهرش، دفتر زندگی دنیایی او بسته و دعوتنامه عشق را با خون خود امضاء نمود. خلیل با شهادت اش، پروانه وار در شمع وجود معشوق سوخته و راه آزادگی را به ماآموخت، پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای  شهرستان نی ریز به خاک سپرده شده است. 

شادی روح تمام شهدا و شهید مذکور صلوات. منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا، شعبانپور، ص30

 نظر دهید »

زندگینامه شهیده خانم صفا حقیقی

05 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

ستم ستیزی را همواره سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. از خوشی های زود گذر دنیا گذشته و ناملایمات چند روزه زندگی او را از رسیدن به هدف اش باز نمی داشت. شهیده، خانم صفا حقیقی، شانزدهم شهریور ماه 1313 درشهرستان نی ریز، در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی خود را تاششم ابتدایی در دبستان آزرم نی ریز و دران متوسطه را در دبیرستان نزهت با موفقیت پشت سر گذاشت. بعد از گذشت چندین سال از زندگی خود سنت رسول خدا(ٍص) را احیاء و ازدواج کرد. ثمره این ازدواج را نیز دو فرزند دختر بود که خداوند به وی عطا نمود. 

وی از مبارزین و مجاهدین فعالی بود که در شبهای ظلمانی حکومت منفور پهلوی، برای رسیدن به سحر انقلاب اسلامی، انی از پای ننشسته و مبارزه کرد. خانم حقیقی با برگزاری جلسات مذهبی، فرهنگی و پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در بیداری مردم، خصوصا در شیراز نقش تعیین کننده ای داشت. حرکتهای روشنی بخش ایشان باعث شد تا مأمورین دستگاههای امنیتی(ساواک و شهربانی) او را زیر نظر داشته و در پی فرصتی مناسب بودند تا وی را از سر راه بردارند. در سپیده دم انقلاب اسلامی در مانور شهری که برای ایجاد رعب و وحشت، توسط نیروهای امنیتی در شیراز برگزار شده بود، شب هنگام- ساعت 2/5 نیمه شب- 6/4/1357 نارنجکی آتش زا به درون منزل مسکونی اش در شیراز پرتاب و او را به شهادت رساند. 

روحش شاد و یادش گرامی شادی روح تمام شهدا و ایشان صلوات. 

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا، شعبانپور، ص29.

 نظر دهید »

زندگینامه شهید رضا قلی شکوهی

04 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

پدر جان قاب عکس تو، روی پیشانی دیوار، زینت بخش خانه شده است. چهره مهتابی و نگاه شیرین و به یاد ماندنی ات، به خانه صفا و گرمی بخشیده است فضای خانه بوی گل می دهد، از بوی آن معطر می شویم و بی قرار رفتن، ای کاش ما هم می توانستیم در کرانه های آسمان جای بگیریم. 

شهید رضا قلی شکوهی فرزند امیر قلی، در دوم خردادماه 1325 در خانواده ای از تبارمؤمنان در شهرستان نی ریز دیده به جان گشود. دوران کودکی را در کانون پر مهر خانواده گذراند و در سن هفت سالگی وارد دبستان فرهنمدی شد. دوره ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت ولی از ادامه تحصیل باز مانه و به بازار کار روی آورد. بعد از مدتی به استخدام ژاندارمری کشور در آمد و با رتبه درجه داری مشغول خدمت شد. آن زمان که گلوله های آتشین و پر از کین بعثیان، شهرهای ایران اسلامی را به آتش خشم و کینه می سوزاند، عازم جبهه شد. در همان روز های اول جنگ تحمیلی ، در منطقه آبادان رو در روی دشمن ایستاد و راه پیشروی را بر او سد کرد. 13/10/1359 خاکهای زرخیز جنوب از خون سرخش رنگین و آبادان شد. پیکر مطهرش در قبرستان عمومی نی ریز واقع در انتهای بلوار آزادی به خاک سپرده شد. 

روح تمام شهدا و شهید نامبرده شاد و صلوات 

 منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص62

 

 نظر دهید »

زندگینامه شهید محمد رضا رمضانپور

30 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

محمد رضا سال 1344 در شهر نی ریز در خانواده ای دیندار دیده به جان گشود. عشق حضرت مصطفی(ص) و رضایت از خدا که چنین گلی را به گلستان انها هدیه نموده است، سب شد تا او را «محمد رضا» بنامند. از سنین کودکی او را با معارف ناب اسلای آشنایش کنندو شراب محبت ولایت را درکامش فرو ریزند. به هر قطره شیری که به وی می نوشاندند، عشق به حسین(ع) را در رگ و جانش ساری و جاری می کردند. ماههای محرم در حسینیه ها، همراه دیگر مردم، به عشق مولایش بر سر و سینه می زد و آرزو داشت روزی بتواند به ندای «هل من ناصر» وی لبیک گوید. دوره ابتدایی را با موفقیت در دبستان فرهنمندی پشت سر گذاشت. سپس وارد دوره راهنمایی شد و سال اول راهنمایی را هم در مدرسه ولی عصر(عج) به تحصیل مشغول گردید. ولی به علت نبودن بضاعت مالی خانواده، دست از تحصیل کشید و درصدد برآمد تا گوشه ای از بار اقتصادی خانواده را خود بر دوش بکشد. سخت به کار و تلاش روی آورد. در عنفوان جوانی در مسیر رود خروشان انقلاب اسلامی قرار گرفت و در ان مسیر حرکت کرد. با تحمیل جنگ ناخواسته از سوی فریب خوردگان بعثیف همراه با کبوتران آزادی، عازم مناطق جنگی شد. از خود رشادت و دلاوریهای زیادی نشان داد و داغ شکست انقلاب را بر سینه ناپاک دشمن نشاند. 24/4/1361 در عملیات “رمضان” با آغوش باز به استقبال شهادت رفت و با عشقی که به میهن اسلامی خود داشت، لباس سرخ شهادت را پوشید و به خیل عظیم شهیدان تاریخ، از کربلای حسین(ع) تا کربلای ایران پیوست. جان به جان آفرین تسلیم نمود و راضی شد که جسم اش میهمان صحرای کوشک باشد. پیکر پاک و مطهرش را در فروردین 1376 بعد از 15 سال دوری از وطن به شهر نی ریز منتقل و در گلزار شهدای نی ریز به خاک سپرده شد. 

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا، شعبانپور، ص318-319.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟