ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

دلیل تازگی صورت و محاسن شهید

19 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند. خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همون جا شهید شده بود، با لب تشنه بعد از این همه  سال هنوز سالم بود. سر، صورت و ماسن از همه جا تازه تر. یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم. بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خودن:«حسینم وا حسینا» می شد بانی روضه امام حسین(ع). آخر مجلس هم که اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمدرضا اشکاشو می مالیدبه صورتش. دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر اشک بر امام حسین(ع) شادی روح شهید محمد رضا شفیعی صلوات …. 

راوی : حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) . زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی ص93

هنوز راه را نشان می دهد

17 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

قرار بود با چراغ مخصوص راه را به بچه ها نشان دهد. چراغ دست راستش بود که تیری به دستش نشست. گفتیم رهایش کن گفت: نه من راهنما هستم. با دست چپ چراغ را گرفت. تیری به پهلویش نشست کوتاه نیامد. تیر بعد به دست چپش خورد. چراغ را به دندان گرفت، تیر به فکش خورد. چراغ که افتاد خودش هم افتاد. 

شهید اسماعیل مسعودی. صلی الله علیک یا اباالفضلالعباس(ع). راوی: سرهنگ حمیدرضا گرامی. منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص92

حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست

16 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

در وصیت نامه اش نوشته بود 

حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست: 

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام به روان پاک شهدا… 

من چند تا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست. 

مسولین واسطه شدند و به او گفتند که این حقوق  ناچیز، 

حق خودش و فرزندانش است. 

در جواب نوشت: 

امام علی(ع) که افراد را به جنگ دعوت می کرد، یکی می گفت محصولم! 

یکی می گفت: زن و بچه ام و … 

با این توضیحات علی رو تنها گذاشتن. ایران که کوفه نیست.و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، با نداری بسازید از اولاد امام حسین(ع) عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند.

شهید قباد شمس الدینی شیرمرد سالخورده گردان 410غواص صبح روز 22بهمن 64 در عملیات غرور آفرین والفجر هشت به شهادت رسید. وی هم ولایت سردار سلیمانی بوده و و سردار به ایشان لقب حبیب ابن مظاهر لشگر ثارالله را داد. 

منبع : خبرگزاری فارس. زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی ، ص56.

 

 

شهید هم قد گلوله

10 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#شهیدی_که_هم_قد_گلوله_بود
شهید مرحمت با لا زاده هم قد گلوله توپ بود .
گفتم : چه جوری اومد اینجا؟ گفت: با التماس!
گفتم: چه جوری گلوله را بلند می کنی میاری؟
گفت: با التماس! به شوخی گفتم، می دونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
تکه های بدنش رو که جمع می کردم ، فهمیدم چقدر التماس کرده.سایت شفاف زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی ص131

لشکر27 حاج احمد

10 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#چون_به_اهل_بیت_ختم_می_شود
زمانی که حاج احمد اسم لشگر را گذاشت بچه ها گفتن چرا«27» گذاشتید؟
خیلی اصرار کردیم که جواب دادند و گفتند این نامگذاری سه دلیل دارد.
اول اینکه: 27 رجب مبعث حضرت رسول(ص) است.
دوم اینکه: 2-7 می شود پنج به نیت 5تن آل عبا.
سوم اینکه: 2*7 مساوی چهارده به نیت 14 معصوم(ع) از هر طرف به اهل بیت ختم می شود. منبع خبرگزاری فارس. زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص43

تا زنده هستم جای نقل نکنید

08 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#گفته_بود_تا_زنده_هستم_جایی_نقل_نکنید
به من گفته بود تا زنده هست جایی نقل نکنم. حسین گفت: وقتی دستم قطع شد، درد نگرفت!یک حال خوشی به من دست داد؛ حال پرواز صدایی از ملکوت به من گفت حسین آقا می آیی یا می مانی؟ با خودم گفتم می خواهم هنوز بجنگم، خمینی تنهاست، من سرباز اویم، هنوز جنگ تمام نشده. در همین حالابودم که افتادم زمین درد به تمام تنم سرایت کرد و در بدنم پیچید. راوی مادر شهید: حاج حسین خرازی. زندگی به سبک شهدا مهدی نقدی، ص67. شادی روح ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات.