ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

#کوتاه_نوشت

05 دی 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#کوتاه_نوشت
یا ابن الحسن(عج) باز جمعه ای دیگر از راه رسید و شب ها و روزهای پرهیاهو از پی هم می گذرند و ما را نوید فردای ظهورت می دهند .
فردایی که در آن پرندگان صلح و شادی پیام ظهورت را به تمام جهان مخابره خواهند نمود.
پس تا آن روز به امید ظهورت به نظاره می نشینم ، تا خاک رهت را توتیای چشمانمان بنمایم.
اللهم عجل لولیک الفرج.

 2 نظر

روزمرگی و هیاهو

03 دی 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

روزمرگی و هیاهو

 نمی دانم به کدامین هیاهو گوش بسپاریم، هیاهوی درون یا بیرون. هیاهویی که هر کدام ما را بی حوصله نموده است. هر روز پر است از تکرار مکرارت و روزمرگی هایی که ما را درگیر خود نموده است . در  میان این روزمرگی ها انسان هایی پیدا می شوند که روح و جسم انسان را خسته تر و بی حوصله تر می نمایند با رفتارهای خویش ادامه حیات و زندگی را بر انسان مشکل می نمایند . کاش به این مرتبه برسیم که در کنار روزمرگی های زندگی بعضی از انسان ها درست رفتار نمایند تا از شدت آن کاسته شود.

 1 نظر

رواق منظر چشم من...

24 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

بارها این جمله را شنیدیم: 

رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه، خانه توست. 

آیا تا به حال به این فکر کردیم: رواق منظر چشم ما چه طوری جایی است؟ آیا می تواند آشیانه خوبی باشد؟  آیا آشیانه چشمایهامان ، با صفا، نورانی  وتمیز  از تمام چیز هایی که آن را نا زیبا جلوه می دهداست؟ آیا این آشیانه از چیزهای اضافی خالی است که بتواند جایی برای ورود امام غریبمان داشته باشد؟ یا نه چون آشیانه پرنده پر از  هزار خار و خاشاک  و چیزهای مختلف دیگر است؟ پس ما  امام غریبمان را به کدامین آشیانه دعوت می کنیم؟ آیا فکر کرده ایم این خانه، می تواند خانه ایشان باشد؟ پس بیاید کمی بیشتر به این آشیانه توجه کنیم.  ابتدا آن را  تمیز کنیم بعد بگویم اکنون بفرما . 

 

 2 نظر

کلمات گران.

24 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

گویا کلمات تحت تأثیر آشفته بازار اقتصادی قرار گرفته اند. برخی کلمات بسیار گران  و برخی ارزان هستند. کلمات ارزان و نازیبا را  هرکجا بخواهیم در اختیارمان است. این کلمات کاغذ ذهنمان را آشفته می کنند.

 کلماتی چون: نا امیدی، شکست ، ضعف، بی صبری و بی حوصلگی، بد اخلاقی

اما برخی کلمات گران هستند. به سختی یافت می شوند. کلماتی چون : امید، حرکت، تلاش ، روزهای خوب و خوش، محبت، خوش اخلاقی. 

پس سعی کنیم کلمات نازیبا را رها کنیم و تنها کلمات زیبا را به هر سختی شده بر روی کاغذ ذهنمان بیاوریم که روحمان با آنها به مقصد برسد. زیبا ببیند، زیبا بیندیشد و زیبا حرکت کند.  

 2 نظر

این سهم تو

11 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

این سهم تو
پسربچه¬ای بر روی صندلی پارک نشسته بود. چشمش به بچه¬ا¬ی افتاد که با اشتها تنقلات می¬خورد.
دلش می¬خواست بخورد. با ناراحتی به دستان خالی¬اش نگاه کرد.
پسر بچه¬ای آن سوتر چشمش به او افتاد. با خوشحالی یکی از تنقلاتش را به او داد گفت: این سهم تو
امام علی(ع) می فرمایند: «لذت کریمان در اطعام دیگران است و لذت فرومایگان در خوردن است.»
:books: غررالحکم، ح7638

 2 نظر

بهترین دام محبت

03 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

بهترین دام محبت

شاخه گلی در گوشه ای از باغچه در قلب زمین فرو رفته بود. تنها چند قطره ای آب به او می رسید. روزها و شب ها می گذشت و این شاخه گل از کاری نکردن ناراحت بود. 

تا اینکه اتفاقی جدید افتاد. شاخه گل کوچک غنچه ای داد، روزها گذشت. این غنچه زیبا شروع به خندیدن کرد. یک روز پروانه ای زیبا در حال پرواز بود چشمش به این گل زیبا افتاد بر روی او نشست.

با خود گفت: چه گل زیبا و خوشرویی! چه دوست خوبی هستی! گل شنید. بیشتر خندید و زیباتر شد. پروانه گفت: از این پس می خواهم اطراف تو باشم. با هم دوستان خوبی باشیم.  

گل خوشحالتر شد. شادی اش دگرگون شد. خنده های این دو و عطر گل به بقیه  پروانه ها  رسید. آنها نیز آمدند اطراف او جمع شدند.بر رویش نشستند، از محبتش استفاده کردند.

سخن به گوش یکی از زنبورها رسید که، گل با محبتی در باغجه خانم کوچولویی است که عطر بسیار دارد و هر چه قدر بخواهید محبت و شیره جانش را به شما خواهد داد.

زنبور خوشحال به سوی با غچه پرواز کرد. پروانه ها و زنبورهای بسیاری در اطراف او با خوشحالی در حال طواف بودند.

او هم به سمت گل رفت. از شیره جانش خورد که عسل شیرین بدهد. روزها گذشت و روزگار گل همین طور سپری می شد و از محبت و شیره جانش به زنبورها و پروانه ها می داد. تا اینکه یک روز خانم کوچو لو با دوستش به خاطر اسباب بازی میانشان شکرآب شد.دوستش قهر کرد و رفت. خانم کوچولو تنها ماند حوصله بازی نداشت. نمی دانست چه کار کند. خجالت می کشید از دوستش عذر خواهی کند .

به اطرافش نگاه کرد. یادش به گل داخل باغجه کوچکش افتاد. به سراغش رفت. گل را از شاخه جدا کرد. نزد دوستش رفت ، از دوستش عذر خواهی کرد شاخه گل را به دوستش داد و دوباره با دوستش آشتی کرد. مثل روزهای قبل به بازی های کودکانه خود پرداختند. خانم کوچولو از شاخه گل تشکر کرد که توانسته بود باعث محبت آنها شود.

شاخه گل خوشحال شد که توانسته بود با عطر و خنده های خودش افراد زیادی را به دام محبت بکشاند. رابطه دوستی را دوباره محکم و برقرار کند.

 امام على عليه السلام: «البَشاشةُ فَخُّ المَوَدّةِ؛ خوشرويى، دام محبّت است.»
تحف العقول، ص 202

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 55
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟