قبر بود نه سنگر
12 دی 1398 توسط یا کاشف الکروب
قبر بود نه سنگر تازه آمده بود پیش ما رفته بود جای پرتی داشت سنگر می کند آن هم نصف شب یکی دو تا از بچه ها را صدا کردم و گفتم: «بیچاره اینقدر بچس که ترسیده، ترسیده و داره سنگر درست می کنه» یکی دو ساعت بعد که کارش تمام شد، کارش شروع شد. صدای دعا می آمد و… بیشتر »