ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

خسته ام از همه چیز و همه کس  این روزها فقط در انتظار یک چیزم، این که سریع تر کوله بار رفتن از این دنیا را ببندم و به همان جایی کوچ کنم که از اول بار آمده بودم.  نمی دانم این خواستن برای رفتن، به خاطر دور شدن از مشکلات یا آدم ها است یا کلاً بروم؛ اما هر… بیشتر »

سلام مولای من! شب و روزت به خیر. تمام فصل‌های سال، به امید آمدنت گذشت. برگردد تا فصل ظهورت پایان دهنده گذر ایام و این فصل به فصل شدن‌ها باشد. اللهم عجل لولیک الفرج. #نامه_خاص بیشتر »

  باز هم سال جدیدی شروع شد. سالی، در ادامه سال‌های قبل که هر کدام، مأموریت دارند تا سلسه‌‎وار ما را به آینده ببرند و در این آمد و شد روز و شب‌ها، به ما درس زندگی و عبرت دهند تا راه را از بیراه تشخیص دهیم و در پی هدف اصلی خلقت، قدم‌های اساسی برداریم. پس… بیشتر »

سلام مولای من! خسته ام از این زمانه ای که در آن انسان گیر کرده و نمی داند به کدامین سو در حرکت است.  مولای من!خسته ام از این رنگ های دروغین، از لعاب های بی روح و هر آن چه که آرامش حقیقی  را بگیرد و انسان را به آه و ناله از نهاد بر آمده وادار نماید.… بیشتر »

  بانویی که در اوج ثروت، در زمانه‌ای که همه تمایل داشتند با چنین بانویی ازدواج کنند و در اموال و مال التجاره خویش با او همکاری کنند، اما ایشان با پیامبر (ص) ازدواج کرد تا در این مسیر سخت یار و غم خوار و همراهش باشد. ایشان در این مسیر از بخشش ثروت خود در… بیشتر »

انتظار به پایان می‌رسد هوا ابری است. پرنده‌ای پر نمی‌زند. صدای موتوری شنیده می‌شود که به سمت پایین خیابان در حرکت است. مردی میانسال در خیابان، زنبیل نان به دست دارد و به سمت خانه‌اش می‌رود. سکوت همه جا را فرار گرفته و انگار همه منتظرند، منتظر پایان… بیشتر »